مغز اینشتین در لوب های آهیانه ای که با استدلال فضایی و توانایی ریاضی مرتبط است، ۱۵ درصد از حد متوسط گسترده تر بود.
تعداد سلول های گلیال در مغز اینشتین بیشتر از حد متوسط بود. این به ویژه در ناحیه آهیانه ای تحتانی چپ که در سنتز اطلاعات از قسمت های مختلف مغز نقش دارد، دیده می شد.
ارتباطات بین نورون های مغز اینشتین گسترده تر از حد متوسط بود. این به ویژه در جسم پینه ای که پل بین دو نیمکره مغز است، دیده می شد.
مغز اینشتین دارای یک شکاف سیلوین، جدا کننده لوب گیجگاهی از لوب های پیشانی و آهیانه ای، کوچک تر از حد متوسط بود. این شاید ارتباط بهتر بین لوب های مختلف مغز وی را ممکن می کرده است.
این یافته ها برخی از دانشمندان را بر آن داشته تا بیان کنند که مغز اینشتین ممکن است به طور منحصر به فردی با نبوغ وی متناسب بوده است. با این وجود، اشاره به این نکته اهمیت دارد که اینها فقط همبستگی هستند و نمی توان به طور قطع گفت که هر یک از این ویژگی ها به طور مستقیم مسئول هوش اینشتین بوده است.
آلبرت اینشتین نمی خواست که مغزش پس از مرگ مورد مطالعه قرار بگیرد. او معتقد بود کمی مضحک است که فکر کنیم مغز وی با مغز دیگران فرق دارد. با این وجود، خواسته وی نادیده گرفته شد و مغز او بیش از ۶۰ سال موضوع مطالعه علمی بود.
مطالعه مغز اینشتین بینش های ارزشمندی را در مورد بیولوژی هوش ارائه کرده است. با این وجود، هوش یک ویژگی پیچیده است که تحت تاثیر عوامل زیادی از جمله ژنتیک، محیط و تجربیات زندگی قرار می گیرد.
مطالعه مغز اینشتین تنها یک تکه از پازل است و ما هنوز باید چیزهای زیادی در مورد نحوه عملکرد مغز و ارتباط آن با هوش فرا بگیریم.